یاسمین زهراجونیاسمین زهراجون، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 17 روز سن داره
یکی شدن مامانی وبابایکی شدن مامانی وبابا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره

پرنسس مامان یاسمین جون

13 دهمین ماهگردت مبارک

 ا سال و1ماهگیت مبالک دخملی واقعا 13 ماه گذشت  ایشالله 130ساله بشی.برای تعطیلات 22بهمن آقاجون اینا اومدن خونمون کلی بازی کردی با خاله زینب والبته موقع خداحافظی هم کلی گریه کردی ومیگفتی خاله زینب نره تا شب حالت کلی بد بودپکر بودی هی میرفتی دم در اتاق خواب میگفتی د یعنی کجاست قربون انگشت اشارت وخوب شد ک لااقل خاله فاطمه نرفت وقراره تا چند وقت اینجا بمونه...  تو این عکس ازناراحتی با آهنگ لالایی چرا توگوشیم خوابت برد ...
24 بهمن 1393

روزمرگی های یاسمین جون

  صبح ک ازخواب بیدار میشی اول غرق بوسه باران ازطرف مامانی میشی  آخه خیلی ناز میخوابیو ناز بیدار میشی مخصوصا خوابیدنت مامان جون فهیمه میگه مثل بچگیهای من میخوابی ببین حالا کوچولوتربودی 1ماه     بعدش همینطور ک برنامه کودک میبینی نگاهت ب منه ک یه موقع ازدستت در نرم  صبحانه میخوریم ک هرچی بابایی بخواد بخوره باید ازدستش بگیری الگوی غذات باباته  بعدشم جاتو لباساتو عوض میکنم خو.شکل بشی مثل یه دسته گل بشی.بعد مامانی میرم ک خونرومرتب کنم ک شما هم دنبالم البته ن برای کمک برای اینکه اگه اسباب بازی یا موبایلت یا عروسکت...سرجاش گذاشتم نباشه دیگه من جمع کن یاسمین بریزه میگم نکن میگی د میگم بیا بغلم سری...
20 بهمن 1393

آهویی دارم خوشکله...شعرموردعلاقمه

  آهویی دارم خوشکله فرار کرده ز دستم دوریش برایم مشکله کاشکی اونو میبستم ای خدا چکار کنم از این آهنگ خسته شدم  ا زبسکه دخملی گوش کرده تازه چه نانایی هم ب اهاش میکنه عاشق آهنگای برنامه چرا ورنگین کمان ودر آخر خاله شادونه.جدیدا میگی منو بزار روی صندلی کامپیوتر بشینم وازاونجا آهنگ آهویی رو ببینم    ...
20 بهمن 1393
1